Monday, July 30, 2007

من و مرگ







مرگ به من مربوط نميشه، چون تا زمانيكه من وجود دارم مرگی وجود نداره

...و وقتی مرگ مياد، من ديگه وجود ندارم







*

Wednesday, July 11, 2007

سنگسار

(قتل به هر صورتي كه باشد زشت و نفرت انگيز است.(شكسپير
.امروز صبح یک نفر در تاکستان قزوین سنگسار شد

من که این کلمات را با دکمه های کیبورد کامپیوترم تایپ می کنم و شما که در جستجوی مطلب دندانگیری لابلای وب گردی هایتان به اینجا رسیده اید؛ کدام یک از ما معنای" امروز صبح" را چنان که مرد اعدامی با ضربه ی نخستین سنگ دریافت درک می کنیم. این قدر تقدم و تاخر معنایی بین من و شما با آن اعدامی بخت برگشته هست که احتمالا خبرش را همانطور بخوانیم که ماجراهای عجیب تن تن در قبایل آدمخواران را
بازی ناتمام من و شما همیشه سنگ کاغذ قیچی است؛
... بازی او اما
... و اين داستان ادامه دارد

Sunday, July 8, 2007

Origins of Democratia


*ساندرو بوتیچلی (Sandro Botticelli ) -خودكشي لوكرتيا



سال ۷۵۳ ق.م تا ۵۲۰ ق.م دوران پادشاهی روم است. در سال ۵۰۹ جمهوری روم تاسیس شد که یکی از مهمترین برهه های تاریخ غرب است. سال ۵۰۹ با عنوان شورش علیه پادشاهان شناخته می شود. داستان از این قرار است که پادشاه وقت روم به نام تاركين پسر ناخلفي به نام سكتوس داشت كه زن اشراف زاده اي به نام لوكرتيا را مورد تجاوز قرار داد. لکرتیا مردان فامیل خود را جمع کرد و پس از شرح ماجرا خود را کشت. ساندرو بوتیچلی نقاش بزرگ رنسانس این واقعه را تصویر کرده است. مشهور است که بروتوس (او با بروتوسی که سزار را به قتل رساند تفاوت دارد) با نشان دادن بدن لوکرتیا مردم را بر علیه شاه برانگیخت و آنها هم با هجوم به کاخ سلطنتی شاه را فراری دادند. بروتوس به همراه همسر لوکرتیا اولین کنسولهای جمهوری روم هستند. قسم بروتوس بر اساس تاریخ لویاینگونه بوده است که هیچگاه اجازه ندهد کسی در روم شاهی کند. در نمایشنامه ژولیوس سزار اثر شکسپیر می خوانیم که پس از قتل سزار به جرم شاهی می گوید : "شما شنیده اید که پدران ما می گویند زمانی بروتوس گفته است که روم را از اهریمن شاهی به دور دارید." همین
.ریشه های تاریخی قرنها بعد برای اروپا دموکراسی به ارمغان آورد
وبلاگ تحقيقات فلسفي*

Monday, July 2, 2007

يك افسانه ي كوچك




A Little Fable /Franz Kafka*
"Alas," said the mouse, "the whole world is growing smaller every day. At the beginning it was
so big that I was afraid, I kept running and running, and I was glad when I saw walls far away to the right and left, but these long walls have narrowed so quickly that I am in the last chamber already, and there in the corner stands the trap that I must run into." "You only need to change your direction," said the cat, and ate it.



يك افسانه ي كوچك
موش گغت: افسوس، دنيا هر روز داره كوچيك تر ميشه. اولش اينقدر بزرگ بود كه ازش مي ترسيدم واسه همين شروع كردم به دويدن. حالا ندو كي بدو!بعدش يه مدت حال مي كردم وقتي مي ديدم ديواراي چپ و راستم دارن ازم دورميشن. اما يهواين ديواراي لعنتي تنگ و باريك شدن و به آخر دالون رسيدم
حالا فقط من موندم و يه تله كه اين گوشه منتظره تا بپرم روش

" اين كه ديگه غصه نداره رفيق! فقط باهاس مسيرتو عوض كني"
.گربه اينو گفت و اونو خورد

The America that we love

You are the America that we love.
French President NICOLAS SARKOZY
awarding the Legion of Honor medal to Barbra Streisand, which allows her an honoray membership in France's elite national merit society


Sunday, July 1, 2007

خاطره و زمان



نقاشی "ماندگاری ِ خاطره" اثر سالواتور دالی
این نقاشی شاید مشهور ترین اثر دالی باشد.چند روز پيش كپي آن را در خانه ي دوستي ديدم و خواستم اينجا هم نصبش كنم
نقاشی با نامهای دیگری مثل "ساعتهای ذوب شونده" هم مشهور است. دالی یکی از مشهورترین نقاشان سبک سورئالیست است که در آثار خود مسائلی رویاگونه را تصویر می کند. در این نقاشی چهار ساعت دیده می شود. ساعتی که در روی آن مگس نشسته است نمادی از فرار بود زمان است. ساعتی که مورد هجوم مورچه ها است نشانه ویران شدن تدریجی است. این نقاشی کنایه ای است از فرار بودن زمان و تخریب تدریجی آن که در زندگی روزمره آنرا درک نمی کنیم. درواقع دالی می خواهد با وصف یک رویاء نشان دهد که زمان چگونه از دست ما می گریزد. و اما این خاطره است که می ماند . همان "تنها صداست که می ماند" به کلام فروغ فرخزاد. اصل نقاشی در موزه هنرهای زیبای نیویورک است